سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهارنارنج

بسم رب الحسین(علیه السلام)

چقدر همه چیز ساده اتفاق می افتد...

چقدر ساده از خبر درگذشت یک آشنا میخکوب می شویم...

چقدر ساده و در عرض چند لحظه ،حضور یک نفر برای همه ی آشنایانش تمام می شود...

چقدر ساده خبر دهان به دهان می چرخد...

چقدر ساده آه می کشیم وسعی می کنیم باور کنیم که یک آشنا ،دیگر نیست...

چقدر ساده انا لله می گوییم و اگر به او نزدیک باشیم اشک می ریزیم...

و بعد از مدتی ،تمام.

روز از نو...

چقدر ساده فراموش می کنیم که ممکن است فردا نوبت ما باشد.اصلا چرا فردا؟

چقدر ساده فراموش می کنیم که کسی تضمین نکرده که ما تا یک ساعت دیگر برای آشنایانمان تمام نشده باشیم...

چقدر ساده خیال می کنیم که سفر همیشه برای دیگران است وما حالا حالاها هستیم...

نه مسافر! همه چیز به این سادگی نیست...

می رسد روزی که هر چند به سختی، ولی باید باور کنیم که نوبت ما رسیده...

می رسد آن روز، چه دیر چه زود...چه تلخ چه شیرین...

کاش همیشه کوله بارمان آماده و دم دست باشد...کاش آنقدر خیالمان از سفرمان راحت باشد،

که از آن طرف ،با ذوق صدایمان کنند و ما، با شوق با ل  وا کنیم...

 

ما مرد نبردیم چه برنا و چه پیر               در مکتب ما مرگ حقیر است حقیر

بر منبر نیزه این چنین گفت حسین             مردانه بجنگ یا دلیرانه بمیر

 

شادی روح مداح اهل بیت"سید سجاد مشهدسری"که پس از چند روز بازگشت از میهمانی

شهدا،دیشب کوله بارش را بست و مسافر شد«صلوات»

انشاءالله میهمان خوان گسترده ی حضرت ارباب علیه السلام و شهدا باشد...

                                                 اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

 


نوشته شده در تاریخ شنبه 89/1/21 توسط بهارنارنج | نظر
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

اسلایدر

دانلود فیلم