بسم رب الحسین(علیه السلام)
راز این داغ نه در سجده ی طولانی ماست
بوسه ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت
کمترین فایده ی عشق پشیمانی ماست
خانه ای بر سر خود ریخته ایم اما عشق
همچنان منتظر لحظه ی ویرانی ماست
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی
بسم رب الحسین(علیه السلام)
عطش چه درد غریبیه!مدت هاست تشنه ام،تشنه ایم،هممون!
همه جا داریم به دنبال گمشدمون می گردیم. به همه چیز چنگ می زنیم شاید از این درد،ازعطش رها شیم ولی...فقط تشنه تر میشیم وسرگردون تر!
مدت هاست دارم بهش فکر میکنم.به اینکه اون چیه که میتونه عطشم رو آروم کنه.
...این چند روز هم که...بعضی چیزها باعث شد از همیشه تشنه تر بشم،به خیلی از گزینه ها فکر کردم.خیلی ها رو امتحان کردم ولی تا غروب امروز،اون درد،اون عطش داشت روحم رو می سوزوند.تا اینکه آسمون گرفته ی قم،بغضش ترکید و بارون گرفت وبغض رسوب کرده ی من هم بالاخره شکفت...چه بارونی گرفت...
بعد مدت ها چه لذتی داشت روی تراس خونه،زیر آسمون بارونی،باریدن وحرف زدن:
"توکه یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی ومرا غم ببرد
شما که بهتر میدونید شبه،تاریکه،ظلماته.دارم گم میشم.یه کم فانوس رو بگیرید بالاتر.به خودتون قسم این دنیای تاریک، سوی چشمام رو هم داره ازم می گیره.
از یه طرف تاریکی،از یه طرف عطش امونم رو بریده.می دونم شاید احساس نیازم بچگانه باشه ولی ... من ...عجیب تشنه ام .میخوام سرم رو بذارم رو شونه هاتون که آرومم کنید وسیراب."
گفتم و باریدم.لا به لای اشک ها،مفاتیح رو که باز کردم...من و عطشم و نیازم ، همه شرمنده شدیم:الهی کأنّی بِنفسی واقفة بین یدیک وقد اظلّها حسن توکّلی علیک...(مناجات شعبانیه)
دستای دراز شده ات رو به طرفم حس کردم و من...چقدر تشنه ی این آغوش بودم.
...ومن ،پس از قصه ی آغوش تو، چه سبکبال بودم و چه سیراب.
وتو ..چقدر مهربان بودی که خواهش کودکانه ی مرا هم بی جواب نگذاشتی.
(یادم باشه،از این به بعد به هر کس که تشنه بود، نشونی آغوش تو رو بدم)
اللهم وفقنا لما تحب وترضی