سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهارنارنج

 

                                                                          سلام!

     دل بهارنارنج زیر این بارون رحمت که از صبح بی امون میباره وتوی دل این جنگل که انگار انتها نداره برای نوشتن بدجوری تنگ شده.قطرات درشت بارون به سقف کلبه میخوره وآهنگش بهار نارنج رو دلتنگ تر میکنه.دلش برای نوشتن وبا نوشتن قصد قربت کردن و بزرگ شدن تنگ شده.نیت میکنه و مینویسه: 

                            بسم الله الرحمن الرحیم

بعونک یا لطیف...

سلام!کاش میشد همراه نوشته هام صدای بارش بارون رو هم براتون بفرستم.راستش رو بخواید اومدم اینجا که دنبال آرامش بگردم.دنبال عطر خدا.نه ...خودش شاهده که شعار نمیدم.اومدم ولی...حالا درحالیکه سرم رو از خجالت پایین انداختم میگم که شرمنده ام.شرمنده ام از این همه حضور که من با کوچیکیم اومده بودم دنبالش بگردم...همه جا جاری بود.خودش...عطرش...آرامشش.توی جنگلی که آخرش معلوم نیست کجاست،توی رودخونه ای که صدای جریان بیقرارش میاد،توی بارون قشنگی که از صبح نوازشمون میکنه،توی برگهای ریز و درشتی که زیر بارون میخندند،توی نیلوفرهای وحشی که باهم مسابقه ی بالا رفتن از درخت گذاشته بودند،توی اون پروانه کوچولویی که بی خیال دنیا با یه گل صورتی خلوت کرده بود....توی همه ی اونها خدا و عطر و آرامشش حضور داشتند ودارند....بی خیال.بذار به شعارزدگی متهمم کنند.ولی من دعا میکنم که خدا زود زود زود  زیارت بی واسطه ی خودش رو توی جنگل،زیر بارون بهتون بچشونه.(شما هم قول بدید اون موقع دعا یادتون نره)

                       اللهم وفقنا لما تحب و ترضی


نوشته شده در تاریخ جمعه 88/7/24 توسط بهارنارنج | نظر

اردیبهشت،بهشت شماله!
فصل بهارنارنج..
و من عاشق شمیم مست‏کننده‏‏اشم.
اسم پنجره‏ی نوپای من بهارنارنجه،میخوام روبه سوی تموم اونایی که دنبال یه نفس پر از عطر بهشت می‏گردن،‏‏بازش کنم.

 


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88/7/23 توسط بهارنارنج | نظر
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

اسلایدر

دانلود فیلم